تو را آرزو نخواهم کرد، هیچ وقت!تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که خودت بیایی، با دل خود، نه با آرزوی من
نوشته شده توسط : سحر

 

I lose you again in circle of love and take refuge from my God, the only sentry to keep you in this circle. I'm sure I've taken a good sentry. Some times I feel pain in my eyes and can't beer any more tears. What should I do? If the challenging of love lasts years, if it has problems, if it needs power to encounter hardships, I've got to tolerate and stay. Should encounter and have patience and go on the challenge. I use power of love as the protector for my uncontrollable heart and also, I want him to protect you 
دگرباره تو را در ساحت مقدس عشق از کف می دهم و به خدای خود که تنها نگهبان تو برای حضورت در این ساحت است، پناه می برم. اطمینان دارم نگهبان خوبی برگزیده ام. گهگداری چشمانم می سوزد و طاقت اشکهای بیشتر را ندارد. چه کنم. توانم بسیار کم است. مبارزه عشق اگر سالها به طول انجامد، اگر پیچ و خم فراوان دارد، اگر قدرت برابری با ناملایمات می خواهد، باید بود و تحمل کرد. باید کشید و صبور بود و مبارزه کرد. یاد خدا را نگهبان دل افسار گسیخته ام می کنم و هم، از او می خواهم تو را پاس بدارد .
 
  
 
 
If all my friends were
to jump off a bridge
I wouldn't jump with them
I'd be at the bottom to
catch them.

اگر تمام دوستام بخوان از یه پل رد بشن،
من با اونا عبور نخواهم کرد،
بلکه اون طرف پل خواهم بود برای کمک به اونا

 
 
 
 
 
Three things in life that never fail
True Love
Determination
Belief

سه چیز که هرگز شکست نمی خورد:
عشق حقیقی
اراده
اعتقاد

The nearer the soul is to God, the less its
since the point nearest the circle is subject to the least motion.. disturbances

هر چه روح به خدا نزدیکتر باشد، آشفتگی اش کمتر است
زیرا نزدیک ترین نقطه به مرکز دایره، کمترین تکان را دارد
 
 
 

 

 
All I ever wanted is in you
Love, laughter, a pillow for my fears.
I want to give and to be given to
So I might feel myself flow through the years

Alive in you, the wonder of my tears



تو تجلی تمام خواسته هایم هستی
عشق لبخند، بالینی برای اشکهایم
من می خواهم به تو دل دهم ودل بگیرم
احساس می کنم خودم در طول این سالها جاری بودم
زنده ام با تو، ای شگفتی ساز اشکهای من





:: بازدید از این مطلب : 377
|
امتیاز مطلب : 67
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 28 آذر 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: